سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نادان از آنچه همدم حکیم است، می گریزد . [امام علی علیه السلام]

پیامبر عشق

رسول اکرم (ص) می فرمایند:
بهترین شما، خوش اخلاق ترین شمایند که الفت می گیرند و الفت پذیرند.
 
خدمت رسول اکرم (ص) عرض شد: بهترین چیزی که به بنده داده شده چیست؟
فرمود: خوش اخلاقی
 
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
خوش اخلاقی، صاحبش را به پایه روزه دار شب زنده دار می رساند.
 
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
بد اخلاقی، ناشگون است.
 
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
دیندارترین شما، خوش اخلاق ترین شماست.
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
بهترین سرگرمی مومن شنا است
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
بهترین سرگرمی در نزد خدا اسب دوانی و تیر اندازی است
 
پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
خوشبخت ترین مردم در نظر من مومنی است که متعلقاتش کم و از نماز بهره ور باشد روزی او به حد کفاف باشد و به آن بسازد تا بخدای خویش برسد. خدای را به خوبی پرستش کند و در میان مردم گمنام باشد وقتی مرگش برسد ارشش کم باشد و گریندگانش انگشت شمار باشند .
 
پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
از جمله اسباب امرزش سلام کردن و خوش زبانی است .
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
من شوخی میکنم اما جز حق نمیگویم
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
مومن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانی
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
پیر زنی نزد پیامبر آمد
حضرت به او فرمود:پیر به بهشت نمیرود.
پیر زن گریست
حضرت فرمود:تو در آن روز پیر نخواهی بود
خدای متعال میفرماید :((ما آنان را آفرینش نوینی بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم.))
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
بنده به ایمان ناب نرسد مگر آن که شوخی و دروغ را ترک کند و مجادله و بگو مگو را رها کند هر چند که حق با او باشد
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
مومن نیرومند نزد خداوند بهتر و محبوب تر از مومن ضعیف است
 
 



امید امیدی ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 5:6 عصر

رسول اکرم (ص) می فرمایند:
دانش را از دست مردم نربایند ولی دانشمندان ربوده شوند تا جایی که دانشمندی باقی نماند و مردم، نادانان را به سروری گیرند، چون از ایشان فتوی خواهند، آنان بدون علم و دانش فتوی دهند، پس گمراه شوند و گمراه نمایند.
 
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
فضل دانش در نزد من محبوب تر از فضل پرستش است و بهترین دیانت شما پارسایی است.
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
نادان کسی است که نافرمانی خدا کند اگر چه زیبا چهره و دارای موقعیتی بزرگ باشد
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
دلی که در آن حکمت نیست مانند خانه ویرانه است پس بیاموزید و تعلیم دهید
بفهمید و نادان نمیرید. به راستی که خداوند بهانه ای را برای نادانی نمیپزیرد
 
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
صفت نادان این است که با هر کس معاشرت نماید، به او ستم کند و بر آنکه زیردست اوست تجاوز نماید و بر آنکه بالا دست اوست گستاخی کند. گفتارش از روی فکر و اندیشه نیست، چون سخن گوید گناهکار شود و چون خاموشی گزیند غافل گردد و اگر با فتنه ای مواجه شود به سویش می شتابد و در دست آن هلاک می گردد و چون فضیلتی بیند از آن رخ بتابد و کندی گیرد، از گناهان گذشته اش باکی ندارد و در باقی مانده عمرش دست از گناه برندارد. از کار نیک، سستی نماید و در انجام آن کند باشد، نسبت به آنچه از دست داده یا ضایع ساخته بی اعتناست. پس این ده صفت از صفات نادان است که از عقل بی نصیب می باشد.
 
رسول گرامی اسلام (ص) می فرمایند:
دانش آموزید که آموختنش کاری نیک است، گفتگو درباره آن تسبیح خداست، بحث و بررسی آن جهاد به شمار می آید، آموزشش به آن کس که نمی داند صدقه محسوب می شود، بذل و بخشش آن به اهلش سبب تقرب یه خدا می گردد، زیرا دانش معیار شناسایی حلال و حرام است و دانشجو را به راههای بهشت می کشاند و از هراس تنهایی می رهاند و در غربت دمساز او می گردد، ]دانش[ راهنمای امور پنهانی است، اسلحه ای است برای مقابله با دشمنان، زیوری است برای دوستان. خداوند به خاطر دانش، مردمی را سرافراز گرداند تا جایی که آنان را در امور خیر پیشوای دیگران سازد و از ایشان پیروی شود. و کارهایشان مورد توجه قرار گیرد و آثارشان قابل فراگیری گردد و فرشتگان شیفته دوستی آنانند. زیرا دانش، احیاگر دلها و روشنگر دیدگان از نابینائی است و سبب قدرت بدنی از سستی و تنبلی می شود و خداوند دارنده دانش را به مقام محبان می رساند و همنشینی با نیکان را در دنیا و آخرت نصیبش گرداند. در سایه دانش، خدا را فرمان برند و پرستش نمایند و در سایه دانش، خداشناسی صورت پذیرد و یه یگانگی شناخته شود و به وسیله دانش، صله رحم انجام گیرد و حلال و حرام شناسایی شود و دانش پیشوای عقل است...
 
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
از دانشمندان بپرسید، با حکما گفتگو کنید و با تهیدستان همنشینی نمایید.
 
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
دانش را با نوشتن در بند کشید.
 
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
مومن، خوش برخورد و بذله گو است و منافق، اخمو و خشم جوست.
 
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
همانا کاملترین مومنان از نظر ایمان، خوش اخلاق ترین آنان است.
 
حضرت محمد مصطفی (ص) در باب اخلاق نیک به امام علی (ع) اینچنین سفارش فرموده اند:
ای علی! با خانواده و همسایگان و با هر که معاشرت و مصاحبت داری، خوش اخلاقی در پیش گیر تا نزد خدا در درجات عالی نوشته شوی.
ای علی! اگر چهار خصوصیت در کسی باشد، اسلام او کامل است: راستگویی، سپاسگزاری، شرمساری و خوش اخلاقی.
ای علی! سه عمل از اخلاق نیک است: کسی که با تو قطع رابطه کرده، دوباره با او رابطه برقرار سازی و کسی که از تو دریغ ورزیده، به او بخشش نمایی و کسی که بر تو ستم روا داشته، عفوش کنی.
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
اخلاق خود را نیکو کنید و با همسایگان خود مهربان باشید و زنان خود را گرامی بدارید تا بی حساب وارد بهشت شوید
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
حضرت به شخصی گفت آیا شما را از بهترین افرادتان خبر ندهم؟ عرض کرد چرا ای رسول خدا حضرت فرمود: خوش اخلاق ترین شما آنان که نرم خو و بی آزارند با دیگران انس میگیرند و دیگران نیز با آنان انس و الفت می گیرند



امید امیدی ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 5:6 عصر

رسول اکرم (ص) می فرمایند:
کسی که بدون علم و دانش برای مردم فتوی دهد، فرشتگان آسمان و زمین او را نفرین می کنند.
 
رسول اکرم (ص) می فرمایند:
دانش دمساز مومن است. بردباری وزیر اوست، عقل راهنمایش، شکیبایی فرمانده سپاه او، نرمش پدرش و نیکی برادرش است و نژاد از آدم (ع) دارد، خاندان از پارسایی و مردانگی در پاکسازی مال.
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
خیر دنیا و آخرت با دانش است و شر دنیا و آخرت با نادانی
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
داناترین مردم کسی است که دانش دیگران را به دانش خود بیافزاید
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
طلب داتنش بر هر مسلمانی واجب است و خداوند جویندگان دانش را دوست دارد
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
یا علی دانشمند سه نشانه دارد
راستگویی
حرام گریزی
فروتنی در برابر همه مردم
 
رسول اکرم صلوات الله علیه و آله
مردم دوگروهند : دانشمند و دانش انذوز و در غیر این دو خیری نیست
 
 



امید امیدی ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 5:6 عصر

العالم قبل النبی محمد(ص)

بعث الله موسى(ع) نبیاً مرسلاً، یهدی الناس إلى عبادة الله الواحد الأحد، ویأمرهم بالعدل، لینقذهم من ظلم الفراعنة والطواغیت، فجاءهم بالتوراة، فیها مالهم وما علیهم.

وبعد انتقال موسى(ع) إلى جوار ربه، راح أحبار الیهود یحرفون الکلم عن مواضعه، ویستغلون الدین لأطماعهم الشخصیة، ضاربین عرض الحائط بتعالیم موسى(ع) خصوصاً مابشر به من نبی یأتی من بعده اسمه عیسى.

ولما بعث الله عیسى(ع) لتهذیب الأخلاق وتطهیر النفوس، وزرع المحبة بین أبناء البشر، فی ظلال عقیدة التوحید، ولیبشر بنبی یأتی بعده إسمه أحمد، دخل جماعة من الیهود فی الدین الجدید، وراحوا یعملون على تحریفه واستغلاله، تماماً کما فعلوا بدین موسى(ع)، حتى أصبح تحت تأثیر رجال الکنیسة غیر المؤمنین، سیفاً مصلتاً على رقاب الناس، خصوصاً المثقفین.

وهکذا، عاشت البشریة انحطاطاً مخیفاً، فی شتى شؤونها الحیاتیة، وساد الظلم والفساد، وعاد الناس إلى الشرک وعبادة الأصنام، وباتوا یؤمنون بالخرافات والأساطیر، وکأنی بهم یهربون من واقعهم الألیم.

وکان شأن سکان الجزیرة العربیة. شأن معظم الناس فی ذلک العصر، فسیطر علیهم، ماسیطر على الناس، وسادتهم روح القبلیة والنزاع، وعمهم الظلم والفساد والتردی، وباتوا على شفا جرفٍ هارٍ.

الولید المبارک

بعد ضیاع وفساد استمرا ردحاً من الزمن، وفی العام الذی سمی بعام الفیل، ولد محمد بن عبد الله بن عبد المطلب، فی قبیلة قریش فی العام سبعین وخمسمئة للمیلاد. وکان ذلک الحدث العظیم بعد شهر تقریباً من حادثة أصحاب الفیل، المشهورة.

کان عبد الله بن عبد المطلب، والد محمد، یعمل فی التجارة إلى الشام، فوافته المنیة أثناء عودته من إحدى رحلاته، وکانت زوجته آمنة بنت وهب، من بنی عدی بن النجار، حاملاً، فلم یقدر للولید الجدید أن یرى أباه.

ولما کان من عادة العرب فی مکة أن یسترضعوا لأولادهم نساء أهل البادیة، طلباً للفروسیة والفصاحة، فقد عرض محمد على مرضعة من قبیلة بنی سعد بن بکر اسمها حلیمة، فتبرمت به، لکونه یتیماً، ویشاء الله ان ترضعه حلیمة، إذ یشیر علیها زوجها أن تأخذ الطفل، عسى أن یکون لهما فی إرضاعه خیر.. وفعلاً، فقد حلّت برکة الولید المصطفى، فی الحی الذی تسکنه حلیمة، وعمّ الخیر فی ربوعه. ویوماً بعد یوم، کانت تظهر عظمة الطفل المبارک، حتى أن حلیمة وزوجها کانا یودان أن یبقى محمد عندهما، حتى بعد مابلغ سن الفطام.

ولما بلغ محمد الخامسة من عمره، أعید إلى حضن أمه آمنة، لترعاه أحسن ماتکون الرعایة. فتأخذه معها إلى أخواله بنی النجار فی یثرب، حتى وافتها المنیة وهی فی طریق عودتها، ودفنت فی الأبواء بین مکة والمدینة، ومحمد لایزال فی السادسة من عمره، فعادت به أم أیمن جاریة آمنة إلى جده عبد المطلب.

کفل عبد المطلب محمداً، ووفر له العطف والحنان والعنایة اللازمة، لما کان یتوسم فیه من الشأن العظیم، ولکنه توفی ومحمد لایزال فی الثامنة من عمره، فتولّى أبو طالب عمّ محمد رعایته، وأحاطه بعنایة لم یحظ بها أحد من أبنائه، حتى أنّه کان یصحبه معه فی تجارته إلى الشام.

وزاد تعلق أبی طالب بمحمد، بعد أن قال له الراهب بحیرا، وکان عالماً بالتوراة والانجیل، وقد راى محمداً، قال له: إن ابن أخیک هذا نبی هذه الأمة، فاحذر علیه من الیهود.

بلغ محمد مبلغ الشباب، فکان مثالاً لکل الصفات الأخلاقیة النبیلة، فوجدت فیه قریش، وکذلک أهل مکة، سیداً من ساداتهم، ومرجعاً لهم فی الملمات، وکانت له الید الطولى فی عقد حلف الفضول، لمناصرة المظلومین ومحاربة العدوان من أی مصدر کان.

علامات النبوة

سمعت خدیجة بنت خویلد، وهی من أشراف قریش، سمعت بما یتمتع به محمد بن عبد الله، من الصدق والأمانة والأخلاق العالیة، فأعجبت به، وودّت لو یبادلها محمد هذا الشعور، فدعته إلى الذهاب فی تجارتها إلى الشام. لقاء أجر یعادل ضعفی ماکانت تعطیه للآخرین، فقبل محمد واتّجر لها، فنجحت الرحلة نجاحاً باهراً، وانتهى الأمر بعدها بزواج محمد من خدیجة.

ورغم أن خدیجة بنت خویلد کانت على أبواب الأربعین من عمرها، فیما کان محمد فی ریعان الشباب، فإن زواجهما حقّق أروح تلاحم عاطفی أساسه الحب والاحترام المتبادل، وأثمر عدداً من الأولاد، ذکوراً وإناثاً، إذ ولد لهما القاسم، وبه کان محمد یکنى، ثم إبراهیم، وزینب، ورقیة، وأم کلثوم، وعبد الله وفاطمة. ولکن مشیئة الله سبحانه قضت أن لایبقى منهم على قید الحیاة سوى فاطمة.

بعد أن تزوج محمد ترکزت شخصیته الاجتماعیة، وتعززت وتجلّت یوم اختلاف القبائل فی وضع الحجر الأسود، بعد إعادة بناء الکعبة المشرفة، إثر السیل الجارف والحریق اللذین تعرضت لهما.. فما أن طلع علیهم محمد حتى قالوا: هذا الأمین رضینا به حکماً بیننا.. وقصوا علیه ماهم فیه من الخلاف، فما کان منه إلا أن وضع الحجر فی ثوب، ثم أمرهم أن تأخذ کل قبیلة منهم بطرف، لیرفعوا الحجر ویضعوه فی مکانه فیکون الجمیع مشترکین فی وضعه.

وبدأت علامات النبوة تظهر على محمد. فها هو ینقطع فی غار حراء، شهراً کاملاً، من کل عام، یقضیه فی التأمل والتفکر، بعیداً عن الصراعات القبلیة والفساد. ولما بلغ الأربعین من العمر، أنزل الله سبحانه جبرائیل(ع) لیتلو على محمد(ص) أول بیان من الرسالة الخاتمة: {إقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. إقرأ وربک الأکرم. الذی علّم بالقلم. علّم الانسان مالم یعلم}.

کان لهذا البیان العظیم أثره فی قلب حبیب الله وفیه نفسه، وهو الذی لم یتعلّم القراءة ولا الکتابة، فعاد إلى بیته، وتدثر فی فراشه، فأنزل الله علیه البیان الثانی: {یاأیها المدثّر قم فأنذر وربک فکبّر وثیابک فطهر والرجز فاهجر}.

وهکذا کان الأمر الالهی للنبی محمد (ص) واضحاً بحمل الرسالة، والقیام بأعباء الدعوة إلى الله.

النبی یدعو وقریش تراوغ

عرض رسول الله محمد(ص) دعوته على زوجه خدیجة (رض) وعلى ابن عمه علی بن أبی طالب، فآمنا بها، وتابع النبی دعوته، فآمن معه أربعون شخصاً، أغلبهم من الشباب. فاتخذ النبی(ص) دار الأرقم المخزومی، مرکزاً یعلّم فیه المؤمنین القرآن.

وبعد ثلاث سنوات أمر الله سبحانه حبیبه محمداً (ص) بأن {أنذر عشیرتک الأقربین} فدعا النبی عشیرته إلى طعام، وما أن أراد محمد (ص) أن یحدثهم، وکانوا قد علموا بأمره، حتى قاطعه عمه أبو لهب، وحذره من الإستمرار فی دعوته.

وانفضّ الاجتماع، قبل أن یتم محمد کلامه، فعاد الأمر الالهی: {فاصدع بما تؤمر وأعرض عن المشرکین} فأعاد (ص) الکرة ثانیة فدعا عشیرته وأولم لهم، وماکادوا یفرغون من الطعام، حتى بادرهم علیه الصلاة والسلام بقوله: "یابنی عبد المطلب، إن الله قد بعثنی إلى الخلق کافة، وبعثنی إلیکم خاصة... وأنا أدعوکم الى کلمتین خفیفتین على اللسان، ثقیلتین فی المیزان، تملکون بهما العرب والعجم، وتنقاد لکم بهما الأمم، وتدخلون بهما الجنة، وتنجون من النار: شهادة أن لا إله إلاّ الله، وأنی رسول الله... أرأیتم إن أخبرتکم أن العدو مصبحکم أو ممسیکم، أما کنتم تصدقوننی؟ قالوا: بلى. قال(ص): فإنی نذیر لکم بین یدی عذاب شدید... أنقذوا أنفسکم من النار".

وقاطعة أبو لهب ثانیة، وقال له: تباً لک، ألهذا دعوتنا! فأنزل الله سبحانه على حبیبه: {تبّت یدا أبی لهبٍ وتب. ماأغنى عنه ماله وما کسب. سیصلى ناراً ذات لهب. وامرأته حمالة الحطب. فی جیدها حبل من مسد}.

دخل جماعة من قریش فی الاسلام، واخذت الدعوة المحمدیة تشق طریقها فی المجتمع، وراح أنصارها یزدادون یوماً بعد یوم، فاعتبر زعماء قریش أنّ ذلک خطر یتهدد مصالحهم الذاتیة وزعاماتهم، وجاهروا بعدائهم للنبی وللإسلام، وسلکوا سبیل الحطّ من شأن الرسول وتکذیب دعوته، وراحوا یهزؤون به قائلین: {لن نؤمن لک حتى تفجر لنا من الأرض ینبوعاً، أو تکون لک جنة من نخیل وأعناب فتفجر الأنهار خلالها تفجیرا، أو تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا، أو تأتی بالله والملائکة قبیلا، أو یکون لک بیت من زخرف أو ترقى فی السماء}.

ولم یکن هذا الأسلوب اللئیم فی المحاربة، لیثنی النبی العظیم عن تبلیغ رسالة ربه، وواصل دعوته بإصرار غیر مکترث بسخریة زعماء قریش، فعمدوا، کما یعمد أعداء الله الیوم، إلى التضلیل الاعلامی، وترویج الاشاعات الکاذبة، ضد النبی وأتباعه، فمرة یصفونه بالکذاب، وأخرى بالشاعر، وثالثة بالساحر، حتى بلغت إشاعاتهم الحبشة وسواها، وهم یهدفون إلى عزل جبیب الله عن المجتمع، وإبعاد القاعدة الشعبیة عنه وعن الدین الجدید.

ولم تنفع کل تلک الإشاعات والإفتراءات وأسالیب التضلیل، وظلَّ الناس یتهافتون على النبی(ص) تهافت الفراش على النور، فلجأ زعماء قریش إلى أسلوب الإغراء والمساومة، فأرسلوا عتبة بن ربیعة لیقول للنبی(ص): یابن أخی، إن کنت ترید بما جئت به مالاً، جمعنا لک من أموالنا حتى تکون أکثرنا مالاً، وإن کنت ترید بما جئت به شرفاً، سودناک علینا، حتى لاینقطع أمراً دونک، وإن کنت ترید ملکاً ملّکناک علینا.

وجاء الردّ من النبی(ص) فقال: "أفرغت یا أبا الولید؟ قال: نعم. فقال(ص): فاسمع منی: {حم تنزیل من الرحمن الرحیم کتاب فصلت آیاته قرآناً عربیاً لقوم یعلمون بشیراً ونذیراً فأعرض أکثرهم فهم لایسمعون، وقالوا قلوبنا فی أکنة مما تدعونا إلیه، وفی آذاننا وقر ومن بیننا وبینک حجاب فاعمل فاننا عاملون}.

وتابع النبی(ص) حتى بلغ موضع السجدة فسجد، وعتبة یسمع ویرى، ثم قال علیه الصلاة والسلام: قد سمعت یا أبا الولید ماسمعت، فأنت وذاک".

عاد عتبة مرتبکاً، فرآه أصحابه فقالوا: لقد عاد أبو الولید بغیر الوجه الذی ذهب به، فقال لهم: "إنی قد سمعت وقولاً، والله ماسمعت مثله قط... والله ماهو بالشعر ولا بالسحر ولا بالکهانة". وراح عتبة یدعوهم إلى التخلی عن مواجهة النبی، وترکه وشأنه، فقالوا له: سحرک والله یا أبا الولید بلسانه.

ثم إنّ زعماء قریش أرسلوا إلى النبی(ص) وفداً منهم، لیعرضوا علیه المغریات فما کان قوله إلا أن قال: "ماجئتکم بما جئتکم به أطلب أموالکم، ولا الشرف فیکم، ولا الملک علیکم، ولکن الله بعثنی إلیکم رسولاً، وأنزل علیَّ کتاباً، وأمرنی أن أکون لکم بشیراً ونذیراً، فبلغتکم رسالات ربی، ونصحت لکم، فإن تقبلوا ما جئتکم به فهو حظکم فی الدنیا والآخرة، وإن تردوه علیَّ أصبر لأمر الله، حتى یحکم الله بینی وبینکم".

قریش تؤذی النبی وأصحابه

لم تؤثر إغراءات زعماء قریش فی النبی محمد(ص) وتابع دعوته وتهزئ أوثانهم، فلجأوا إلى أسلوب الضغط والحصار... فجاؤوا إلى عمه أبی طالب وقالوا له: والله لانصبر على تسفیه أحلامنا، وعیب آلهتنا، حتى تکفّه عنّا، أو ننازله وإیاک حتى یهلک أحد الفریقین.

وفاتح أبو طالب ابن أخیه بالأمر فقال النبی(ص): "یاعمّ، والله لو وضعوا الشمس فی یمینی، والقمر فی یساری. على أن أترک هذا الأمر، ماترکته حتى یظهره الله أو أهلک فیه".

رأى زعماء قریش صلابة موقف النبی واستعداده للتضحیة، حتى بحیاته فی سبیل الله، فرجموا بیته بالحجارة، ووضعوا الشوک فی طریقه، وألقوا التراب على رأسه، وسلطوا صبیانهم ومجانینهم علیه، یلاحقونه، کما عمدوا إلى إیذاء أصحابه(رض) وملاحقتهم، فألقوا القبض على بلال الحبشی، مؤذن النبی، وألقوه على ظهره عاریاً فوق رمال الصحراء الحامیة، ووضعوا حجراً ثقیلاً على بطنه قائلین له: لاتزال کذلک حتى تموت، أو تکفر بمحمد وتعبد اللاّت والعزّى.

کذلک القوا القبض على یاسر وزوجته وانبهما عمار، وراحوا یعذبونه حتى یردوهم عن دینهم، دون جدوى.

واحتمل النبی(ص) کل ذلک بالصبر، واحتسبه عند الله، وکان صلوات الله علیه یقول: "ماأوذی نبی مثل ماأوذیت" ویأمر أصحابه بالصبر والثبات، حتى یأتی الله بأمره ویقول لهم: "قد کان من قبلکم لتمشط بأمشاط الحدید مادون عظامه من لحم وعصب، ما یصرفه ذلک عن دینه... ولیتمنّ الله هذا الأمر حتى یسیر الراکب ما یخاف إلا الله عزوجل".




امید امیدی ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 5:6 عصر

برای اطلاع از زندگی امامانمان می توانید روی نام هر کدام کلیک کنید.




امید امیدی ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 5:6 عصر

الإمام المهدی عجل الله فرجه الشریف

الاسم: الإمام محمد المهدی (ع)

اسم الأب: الإمام الحسن العسکری (ع)

اسم الأم: نرجس

تاریخ الولادة: 15 شعبان سنة 255 للهجرة

محل الولادة: سامرّاء

مدة الغیبة الصغرى: 69 سنة



امید امیدی ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 5:6 عصر

الإمام الحسن العسکری علیه السلام

الاسم: الإمام الحسن العسکری (ع)

اسم الأب: الإمام علیّ الهادی (ع)

اسم الأم: حدیثه

تاریخ الولادة: 8 ربیع الثانی سنة 232 للهجرة

محل الولادة: المدینة

تاریخ الاستشهاد: 8 ربیع الأول سنة 260 للهجرة

محل الاستشهاد: سامرّاء

محل الدفن: سامرّاء

الثّقلان: کتاب الله وأهل البیت



امید امیدی ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 5:6 عصر

الإمام علی الهادی علیه السلام

الاسم: الإمام علی الهادی (ع)

اسم الأب:
الإمام محمد الجواد (ع)

اسم الأم:
سمانة

تاریخ الولادة:
15 ذی الحجة سنة 214 للهجرة

محل الولادة:
صریا (من ضواحی المدینة)

تاریخ الاستشهاد:
الثالث من رجب سنة 254 للهجرة

محل الاستشهاد:
سامرّاء

محل الدفن:
سامرّاء.

«صریا» المزرعة المبارکة



امید امیدی ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 5:6 عصر

الاسم: الإمام محمد الجواد (ع)

اسم الأب:
الإمام علی الرضا (ع)

اسم الأم:
خیزران

تاریخ الولادة:
10 رجب سنة 195 للهجرة

محل الولادة:
المدینة

تاریخ الاستشهاد:
6 ذی الحجة سنة 220 للهجرة

محل الاستشهاد:
الکاظمیة

محل الدفن: الکاظمیة

المواجهة الأولى



امید امیدی ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 5:6 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :13331
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لینک دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<